در شهر من هر کس «خط کش ذهنی» خودش را دارد. دوست دارد همه چیز را با آن اندازه کند و آن را تنها واقعیت موجود میپندارد. من نیز هر روز خطکش ذهنی خودم را برمیدارم و با آن خودم، همسرم و کودکانم را اندازه میزنم. سانت به سانت خطکشم…
شبیه به آنکه بدن ما به تخلیهی صحیح برای سلامتی نیاز دارد، ذهن ما نیز به تخلیهی صحیح نیازمند است. ای کاش همانطور که کودک سه ساله در فرآیند آموزش توالت قرار میگرفت، در سن مناسبی هم راجعبه توالت ذهنی آموزش میدید و این فرآیند را مرحلهبهمرحله طی میکرد. …
آینهی شیشهای نمایانگر جسم است و آینهی کاغذی نمایانگر روان. برای دیدن خودم، بر کاغذ مینویسم. مانند زمانیکه فوتونهای نور به آینه میخورند و بازتاب میکنند. بسته موجهای احساس، افکار و نیازهای من نیز به کاغذ برخورد و بازتاب میکنند. مانند زمانیکه فوتونهای بازتابی به چشم من میرسند و میتوانم…
سپهر: «مامان بدو برو حاضر شو، کلاسم دیر میشه.» مهتاب: «باشه میرم.» پشت در خانه: «برای باشگاه آب آوردی؟ نه. کلاهت آوردی؟ نه» مهتاب: «خیلی عصبانیم از ساعت ده دقیقه به پنج به من میگی حاضر شو اما وسایل خودت حاضر نیست.» مهتاب با نفسهای عمیق پیدرپی سعی داشت خودش…
«من کار حرفهای انجام نمیدهم اما سعی میکنم کارم را اصولی انجام دهم.» این جمله را در اولین مکالمه با مدیر موسسه گفتم سپس به او پیشنهاد همکاری دادم. در زمینهی تولید محتوا رزومهای نداشتم یا حتی گواهی شرکت در دورهی خاصی. خانوم غریبنواز بیشتر، خصوصیات شخصیتی مرا میشناخت تا…
در دیداری که بین آنیشتین و چارلی چاپلین صورت گرفت. آنیشتین به او گفت: «کار شما خیلی مهم است زیرا مردم جهان از هر کشور و قومی که باشند حرکتهای شما را میفهمند و تحسینتان میکنند». چارلی در پاسخ گفت: «ولی به نظر من کار شما خیلی مهمتر است زیرا…