مهتاب جیغ بنفش کشید. پریسا ترسید. سپهر هنوز داشت با مادرش کلکل میکرد. مهتاب نمیخواست صدای بلند پسرش را بشنود. خسته بود. تازه از بیرون آمده بودند. مهتاب داشت با عجله آشپزی میکرد تا اینکه جدال خواهر و برادر شروع شد. آنقدر طول کشید تا مهتاب هم عصبانی شد. هشدارها…
«مامان قفسهی سینم درد میکنه؛ آخ» مهتاب هول کرد. با عجله به همسرش زنگ زد. سینا جواب نداد. ساعت ۶ صبح بود. احتمالن داشت ورزش میکرد. کمی روی قلب سپهر را ماساژ داد. برایش آبگرم آورد. به پسرش گفت: «بهتره بخوابی» بعد به سرویس مدرسه اسمس زد که سپهر حالش…
شنگال نه قاشق بود و نه چنگال اما کمی از هر دو بود.* مادرش قاشق و پدرش چنگال بود. از اول عجیب بود. چنگالها با او بازی نمیکردند چون کمی شبیه قاشقها بود. قاشقها هم با او بازی نمیکردند چون کمی شبیه چنگالها بود. خودش را با اسباببازیها، نقاشی کردن…
«۵ سال برای طلاقم میدوم.» «۵ سال؟» دوستم را تحسین میکنم. چه خوب که هر جا متوجه میشود اشتباه میکند، برمیگردد. بنظرم این یکی از اصول بنیادین خودمراقبتی است. بجای آنکه بگوید:«من تا آخر میروم.» این حالت را به اجتماع خودمان تعمیم میدهم. آیا زمان آن نرسیده که وقتی موضوعی…
از کودکی بیشتر مصرفکننده بودم تا تولیدکننده. مصرفکنندگی بالای هرم ارزشی من بود. انگار هر چه بیشتر مصرف میکردم برندهتر بودم. برعکس خواهرم که کارهای خودش را انجام میداد و به دیگران هم کمک میکرد. او به کارهای هنری هم علاقه داشت. خواهرم در نوجوانی خیاطی یاد گرفت بعد مینیاتور،…
معنی لفظی «کوانتوم» بسته یا دانه است. به «کوچکترین واحد مجزای هر کمیت گسسته» در فیزیک یک «کوانتوم» می گویند.* در مکانیک کوانتومی کمیتها گسسته هستند و در مکانیک کلاسیک(نیوتونی) کمیتها پیوستهاند. در «ارتباط» هم ما میتوانیم اتفاقات را به دو صورت گسسته یا پیوسته در نظر بگیریم. در این…