دریا از پنجرهی سالن بیلیارد خودنمایی میکند. نزدیک غروب است. چراغها روشنشده. باغبانها رفتهاند. فضای سبز شهرک زیر نور ماه میدرخشد. دیشب ماه را با تلسکوپ دیدیم. بنظرم از نزدیک زیباتر بود با تمام چالهچولههایش.
همسرم توپهای قرمز را در قاب مثلثی، روی میز بیلیارد میچیند. چشمان پسر ۸ سالهام برق میزند. دخترم صندلی میخواهد تا روی آن بنشیند و بتواند بازی را ببیند. من هم چوبها را میآورم بعد توپهای رنگی را روی خط فرضی میچینم. بازی شروع میشود. دستم را تکیهگاه میکنم. چوب را میان انگشت شصت و اشاره میگذارم. اولین ضربهام را میزنم.
توپ سفید به توپهای قرمز برخورد میکند. توپها روی میز پخش میشوند. حالا نوبت پسرم است. ضربهاش را میزند. دوباره نوبت من میشود. کل میز را تماشا میکنم. جای همهی توپها را میبینم. از توجه گستردهام استفاده میکنم. بعد تصمیم میگیرم توپ سفید را به کدام توپ قرمز بزنم تا پاکت شود.
چوب را روی دستم میگذارم. یکی از چشمانم را میبندم. آنقدر خم میشوم تا توپسفید و قرمز را در یک زاویه ببینم. در این حالت از توجه متمرکزم استفاده میکنم و ضربه میزنم. در این بازی از دو نوع «توجه گسترده و متمرکز» استفاده میکنم.
«توجه گسترده» زمانی بکار میرود که کل سیستم را میبینیم و «توجه متمرکز» زمانی است که جزئی از سیستم را مشاهده میکنیم. هر دو نوع توجه مفید و کاربردی هستند.
- توجه متمرکز
تمرکز بیشازحد بر یک هدف خاص ما را از توجه به «کلیت موضوع» باز میدارد. اگر بخواهیم تنها از توجه متمرکز استفاده کنبم به «کوری موضعی» دچار میشویم مانند دیدگاه تونلی.
گاهی در نگاه کردن به تصویری از طبیعت تنها به یک درخت توجه میکنیم. در این حالت چمنهای سرسبز و سایهی درخت را نمیبینیم. شاید آنچه نادیده میگیریم از آنچه هدف میپنداریم مهمتر باشد و یا همارزش.
مثلن در یک روز زمستانی دختر ۵سالهام میخواهد آببازی کند. به حمام میرود و لگن را پر از آب میکند. من ترسان از اینکه سرما بخورد بر سرش فریاد میزنم. در این موقعیت من تنها بر سلامت جسمانیاش تمرکز دارم و سلامت روانیاش را نادیده میگیرم.
- زندگی تکبعدی
تمرکز بیشازحد بر یک «هدف خاص» سبب میشود ما تنها در یک مسیر باشیم بنابراین در همان راه تلاش میکنیم. پسازمدتی در یک زمینه ماهر میشویم اما فرصت تلاش و آموختن در زمینههای دیگر را از دست میدهیم.
زمانی که دانشجو بودم تنها بر درسخواندن تمرکز داشتم. بنابراین از آموختن مهارتهایی برای ارتباط و خودیاری بازماندم. تکبعدی شدم و در ۲۴ سالگی به بنبست رسیدم. در یک مورد توانمند بودم و در موارد دیگر «احساس ضعف شدیدی» داشتم.
حالا میدانم ماهیت زندگی چندبعدی است. زیستن تنها با تقویت یکبعد آن ناهماهنگ میشود و از کار میافتد. من میتوانم بر پایهی «هدفگذاری چندبعدی» مقداری از هر بعد را پوشش دهم. این حالت بهتر است تا اینکه در یک مورد ۱ باشم و در بقیه موارد صفر. مثلن لازم است درصدی خودمراقبتی بیاموزم، درصدی همسرداری، درصدی والدگری، درصدی آشپزی و درصدی نویسندگی.
- به هر قیمتی
تمرکز بیشازحد بر یک «هدف خاص» در زمان طولانی ممکن است این توهم را بوجود آورد که همهچیز زندگی در «یک موضوع» خلاصه میشود. در این حالت جزئی از کل را به اشتباه «کلیت» میبینیم. یک هدف در ذهنمان بیشازحد بزرگنمایی میشود. آنگاه احساس کنیم فوقالعاده مهم است پس میخواهیم بههرقیمتی به آن برسیم حتی اگر به خودمان یا دیگری آسیب برسانیم.
با این نگرش راههای مجاز و غیرمجاز معنی ندارند. تنها «رسیدن به هدف» اصالت دارد. مثلن زمانی که عزتنفسم را برای رضایت دوستم نادیده میگیرم. میخواهم فقط او راضی باشد و به موارد دیگر توجه ندارم. بنابراین تمام تلاشم را میکنم تا او مرا تأیید کند.
در این مسیر ممکن است کارهایی را انجام دهم که دوست ندارم. او از من مهمتر میشود چون میخواهم بههرقیمتی با او دوست بمانم و رابطهام را از دست ندهم. وقتی از این رابطه فاصله میگیرم، میتوانم به کل آن نگاه کنم نه فقط به «رضایت دوستم». اکنون «توجه گستردهام» را بکار میبرم. میتوانم رضایت خودم را هم درنظر بگیرم و متوجه شوم رابطهی ما برابر و سالم نیست.
جابجایی از توجه متمرکز به توجه گسترده و بالعکس مهارتی است که ما را در مشاهدهی دقیقتر یاری میدهد.
نظرات (4)
گلی موعودی
شادیجانم به نکتهی ارزشمندی اشاره کردی عزیزم.
شادی صفوی
سلام عزیزم
ممنون گلی جان که وقت گذاشتی.
من هم وقتی با این مفهوم آشنا شدم خیلی برام جالب بود.
منصوره بانام
سلام شادی جان.چقدر جالب .چه دقیق”ماهیت زندگی چند بعدی است “.شاید هر روز با این موضوع برخورد کنیم اما هیچگاه از این زاویه نگاهش نکرده بودم. مرسی عزیزم. موفق باشی.
شادی صفوی
سلام به منصوره بانام نازنین
ممنون از دقت نظرت عزیزم